کتاب راه بازرگان تازه در گذشته استاد محمود حکیمی چاپ سال 1383ش
از انتشارات قلم است که دفترشان سابقا در تهران و حوالی تقاطع یاسر و
سیمه بود.
حدود یک سال بعد نشر این اثر در ملاقاتی که با شادروان آیت الله حسینعلی-
منتظری داشتم این کتاب کنار چند جزوء رشته حقوق و...دستم بود.
ایشان یک نگاهی به جلدش نموده و در ادامه فرمود:
راه امثال بازرگان و طالقانی راه خدا است.
رضوان الله علیهم اجمعین
#استاد-محمود-حکیمی
مزار شیخنا الاستاد آیت الله العظمی حسینعلی منتظری(ره)و فرزندش شهید
محمد از قضای روزگار در زاویه ای از حرم مطهر فاطمه معصومه(س)قرار
گرفته که آن سوی دیوار فی مابین اش با ضریح مطهر بی بی بنت باب الحوائج-
(ع)قبر دو سلطان شیعه پناه صفوی عباس دوم و صفی(رضوان الله علیهما)
جاخوش کرده اند.
خدا رحمتش را بر روح منور و جسم مطهر ایشان مدفون در زاویه حرم بی بی فاطمه-
معصومه(س)وافر بی قطع و حد نماید
سالهای بعد از وفات شیخنا استاد آیت الله العظمی حسینعلی منتظری(ره)یکی از
مطالبی که در درس تفسیر نهج البلاغه بدان تاکید کرده اصطلاحا مانور می داد
تا خوب در ذهن مخاطب پخته شود به عینه وملموس جهت حقیر واقع شد.
ایشان سه واژه مارقین قاسطین و ناکسین را شرح داده می فرمودند:
حالا یک روستایی اهل پاکستان که بیچاره با نیت خیر خیال می کند :شکر آب
بین مولاعلی(ع)و سران زر وزور وتزویر صدر اسلام خیلی حادنبوده وسنت مد
نظرش نه مال معاویه بلکه نبوی(ص) است در کجای این تقسیم بندی قرار
دهیم آن هم با عنایت به آیه شریفه:
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَو9سوره زمر
لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا.286سوره بقره
سیدنا آیت الله بروجردی و حاج سید محمود طالقانی(رضوان الله علیهما) ایضا
بنده سر این جریان صحبت هایی داشتیم و آخر حساب عوام عامه را جدا کرده
شایسته ندیدیم که آن کنایه و بازخواست ناراحت کردن در شان آگاهان ماجرا
که بیسواد یا طلبه سطح پایین مثل الازهر مصر و...نیست رابا این بندگان خدا
یکی بگیریم یا حتی فردی چون شیخ وقت الازهر که حسن نیت مظائف داشت
(شلتوت) چنانکه کمونیست های ملحدهم یک درجاتی از مفهوم اهل کتاب
شامل شان می شود اینها که جای خود دارند.
اما صحبت سراین هست که: آخوند نخاله بکری عکس همه ارامنه زرتشتی
کلیمی مندائی یارسان یاعوام عامه لیبرال مکتب چپ و...که ذکر شداین همه
تناقض را درکتب و منابع مقدس مورد قبول اش دیده اما با کشتن
وجدان نمی گوید:حق با شیعه مولا ناعلی(ع)است.
باز و صد حیف که بعض مدعیان روحانیت سنتی بدون درک این ظرایف
امثال ما رابا عمری ها جمع زده یک عده سنی شیعه نما هم از آن ور
بام افتاده جهت عوام فریبی به من نوعی اشاره و تمسک می جویند.
در حالی که هردو اینها برباطل است و بس .ماانشاءالله درسبیل خدای
متعال و آن چهارده نورمقدس(علیهم السلام)هستیم
آشیخ سعید:نه آنقدر شوری نه اینقدربی نمکی
#انصاف
شادروان آیت الله حسینعلی منتظری درواپسین دیدارم با ایشان به تاریخ
اسفند1384ش که جنبه خصوصی داشت فرمودند:تازه به قم که آمده
بودیم امکانات حوزه کم بود مادریک حسینیه ای مقابل پل آهنچی و نزدیک
قبرستان بیات شب ها را سحرمی کردیم یعنی همان جایی که بعدهای آقای
مهندس مهدی بازرگان را به خاک سپردند.
شب های پاییزی سردی بود و ما وسایل خواب و استراحت کم داشتیم
آب قم هم که می دانیدشور است مال اطراف حرم بی بی معصومه(س)
که وضو می گرفتند مشکلاتی مثل تراخم چشم ایجادمی کرد پدربزرگ
شما یک کاسه مسی دسته داری داشت که در آذری به آن مشکفه
می گفتند و آب راتمیز نگاه می داشت بنده نیز آقایان سادات رضا و موسی
صدرهم از آن استفاده می کردیم بعدها سید مصطفی خمینی وسید صادق
طباطبایی پسر آیت الله سلطانی(ره)هم که خرد بودباجمع ما مرتبط شدند.
یک فرمانده ارتشی حوالی قم بود بچه تبریز که علاقه زیادی به آقای
سیدکاظم شریعتمداری داشت و چون مرحوم عیوضی در خدمت ایشان به
قم مشرف و ساکن شده بودند روزی تعدادی پتو قمقه یقلوی و...به ما
بخشید وتوانستیم آن زمستان سخت راردکنیم
وبنده بعدش دروادی السلام نزدیک همان قبرستان معروف منزلی گرفتم
آقای عیوضی هم همینطور و همسایه شدیم البته چندین خانه فاصله بود
تا اینکه پدرش عباس علی ازهمان ده ایشان درحوالی بستان آباد آمد
خدمت آیت الله بروجردی و ازایشان اجازه خواست تا پسرش را به موطن
منتقل کند آقای بروجردی هم باوجود اینکه می دانست وی درحد استادی
حوزه هست رضایت دادند
حمله عوامل شاه که به فیضیه پیش آمد ایشان به من پیغام دادکه لحظات
وقوع این جریان با وجود بی خبری دلم چنان گرفته بود که یقین کردم
اتفاق بدی درمدرسه سابق ما افتاده است...
نهایتا سال 43 ش خبردارشدم به علت سرطان درتبریز فوت شده و
پیکر سالم او و بقایای جنازه پدرش را 51ش با اجازه جناب شریعتمدار از
تبریز به قم آورده و درقبرهای که آقای بروجردی(ره) جهت این پدرو
پسر به وادی السلام خریده و به آنها هدیه داده بود خاک کردند.
من آن زمان گرفتار زندان بودم اما به محض اینکه خلاص شدم سر
خاک ایشان رفتم وهروقت به وادی السلام بروم حتمابه مزار اوسر
می زنم.خداوند همگی ما را بامحمد وآل محمد علیهم السلام محشورنماید
(ایشان درپایان این ملاقات یک جلد از آثارخود با عنوان از آغاز تا انجام
درگفتگویی دودانشجو را به اینجانب هدیه دادند)
شادی روح فقیه عالیقدر حاج حسینعلی منتظری و برادرش آشیخ میرزا-
علی عیوضی گنجی خواهشا الفاتحه
(تصویرزیر معرفی مجموعه آثار مرحوم آیت الله منتظری نجف آبادی)
سه نامه منتسب به مرحوم آیت الله سید روح الله خمینی در دسترس وجود
دارد که شبهه هایی تقریبا مشابه به محتوا و ساختار آن وارداست.
یکی درباره انتقاد تند او از حزب نهضت آزادی ایران و تمایل به حذف سیاسی
ایشان از قاموس جمهوری اسلامی که بنیانگذار اش بوده هم قائم مقام اش.
بعدی نامه ای که از کانال مرحوم آیت الله ابراهیم امینی تایید و نشریافته
و مطابق آن آقای خمینی تا دم مرگ باورداشته: رهبری سیاسی در جمهوری
اسلامی بایدکه مجتهدجامع الشرایط باشد.نکته ای که با روند اصلاحی در
قانون اساسی کشورهمخوانی ندارد...
حالا جالب اینجا است: افراطیون دست راستی جهت نفی و رد نامه سوم و
ساقط نمودن آن از حیز انتفاع به مواردی دست می آزند که ملی مذهبیون
و یاران جناب منتظری(ره) از مشابه اش بهر نامه موسوم به ترد نهضت آزادی
و عزل نفردومی وقت نظام مدد می گیرند.
اما این جریان چنین رویه ای را تنها شامل آنچه می داند که مخل کنش او
است نه آنکه موافق امیال اش است
بیشماراز پارادوکس ها و کنش هایی چنین آدم منصف را بی اختیاربدین
نکته می رساند که با فرض گرفتن صحت نامه تند جناب خمینی خطاب به
همراهان مرحوم مهندس مهدی بازرگان یا زنده یاد آیت الله حسینعلی منتظری
اگرایشان هم اکنون حی بود و حضورداشت آیا رفتاری به مراتب ستیزه جویانه تر
با این جماعت خود پسند موسوم به اصولگرا نمی ورزید؟مثلا نهضت آزادی یا حاج-
شیخ حسینعلی کمی پایشان را ازمعیارهای بنیانگذار انقلاب کج گذاشتند و آن
حرف ها را شنید و مگرنه اینکه چنین رفتارها مشابه نمونه های ذکرشده است!؟
چاه مکن بهرکسی اول خودت بعدا کسی
إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً
جناب حجت الاسلام سید محمد علی موسوی متقی
در کمال تاسف شاهد لحن سخیف و قضاوت عجولانه
حضرت عالی به حق دیدگاه فقید سعید فقیه عالیقدر-
شیخنا آیت الله العظمی حسینعلی منتظری(ره) اندر
باب باغ فدک و وضعیت تملک آن قبل و بعد ازشهادت
حضرت صدیقه طاهره(س) به داخل برنامه ای با عنوان:
تلخ تر از عاشورا در شبکه جهانی امام حسین(ع) بودم
آیا شما از آخرین موضع گیری وصیت گونه آن عالم
ربانی با مهر و رسمی نسبت به کلیت آراء و آثارسابق
خویش پیرامون ماجرای حضرت زهراء(س) پس از
شهادت نبی اکرم (ص) نیز رفتار سران سقیفیه بنی-
ساعده اطلاع دارید!؟
باورم این است خیر.چه اگر چنین بود با دهان
گشودن بدان سان سطح علمی و آبروی انسانی نیز
رسالت اسلامی خود را به چالش نزد مخاطب نمی کشیدی.
ایشان در آن متن که ازطریق مسئولین دفتربه کوچه 12
خیابان شهیدمحمد منتظری قم المقدسه و فرزندارشد
حجت الاسلام و المسلمین آقای احمد منتظری(دامت برکاته)
قابل پیگیری می باشد هرگونه تعارض خود با روایت رایج
بین روحانیت اصیل امامیه درباب نحوه غصب اموال نیز
وضعیت شهادت و فرجام میراث آن صدیقه طاهره(سلام -
الله علیه)هم اقراربه رکن رکین برائت از سه غاصب
حق علوی را ابرازنموده و پس بر شما واجب است ضمن تحقیق
بیشتردراین باب و یافتن آنچه بنده درسنوات گذشته ملاحظه
نموده ام نسبت به اصلاح در آمده از لسان خود و به همان برنامه
و رسانه اقدام فرمایدحسب وظیفه شرعی ذیل عنوان حق الناس
#حاج-شیخ
وقتی محمد بن محمود امجد لقب حضرت را به جناب عبد-
الکریم سروش می چسباند و با دفاع از موضع وی در امر و
نهی بعض داعیه داران فقاهت شیعی ساکن داخل ایران
به اینترنشنال داد سخن می داد بی اختیارمی بردم سمت
این ضرب المثل:کوری عصا کش کور دگرشود....
سروش آثار و مواضع بیشماری در این پنج دهه گذشته
یادگار گذاشته و طبیعی هست تناقض های بارزی هم
به متن اش قابل استناد باشد که خاصیت وضعی بشر
غیر معصوم هست.
او که دردهه 60 جزء تمشیت گران فیزیکی ضد زندانیان
مجاهدین خلق و...حساب می گشت به مقطع مذکور داعیه
روشنفکری دینی داشت اما اکنون نمی دانم داخل مرام وی
که حتی وحی به پیغمبر(ص) را زیرلحاف رویا برده چه اسلوبی
جریان دارد جز نفی نظام حق و تکلیف موازی با افکار صاحب-
مثنوی و صوفیان غیرصافی
این اول دفعه ای نیست که ایشان گستاخانه مرجعیت شیعه را
خطاب قرار داده!؟دفعه قبل پیشنهاد هجرت آنها ازسر اعتراض
به آیت الله خامنه ای و افکارش سمت عتبات عراق بیان داشت
و اکنون مخالفت با نظام زیر سیاه سپاه پاسداران را طلب دارد و...
درحالی که این ادبیات نه درشان یک روشنفکر و محقق واقعی
خطاب به علماء مذهبی و نه متناسب با موقعیت اجتماعی فقها
است حتی اگر من مخاطب از وی تقلید نکنم و قبول اش نداشته
باشم .یک روشنفکر واقعی ذیل چتر اصطلاحا گفتگوی دانشجویی
با صاحبان عقاید دیگرگپ می زند و جای امر و نهی آنها مطابق
منطق دیالیکتیک که در زندگی ابراهیم(ع) داخل قرآن هم فرای
مکتب چپ رایج مجاز شمرده حد و ادب سوال صرف را از بهر خود
رعایت می کند.متاسفانه سروشی که مدتها توفیق زدن گپ-
هایی از این دست با امثال فقیه عالیقدر شیخنا آیت الله حسینعلی-
منتظری(ره)درسنوات گذشته داشته امروز جدا از مسیر آن بحث ها
انگار یادش رفته همگی ذیل چنین چیدمان و موازیین طرح می شد
و بس.
من روشنفکر عرفی باید نیک بدانم که خاصیت ذاتی در کنارعدم
احتیاج این عنوان به تخصص صرف با پیشانی نوشت وجدانی خود-
آگاه اگرسخن گفتم نباید فرد متخصص در رشته فقه را با طرح
خط قرمزهایی ویژه و حدود مشخص مقید نمایم چه شاید او با
استناد به قرآن و عترت که ملای شناخت اش حساب می شود
حجتی بین خود و خدا دارد که مثلا فلان حکومت را تحمل کند
همانطور که سیدنا آیت الله العظمی ابوالقاسم خویی(ره) با وجود
زندگی در حکومت سفاک صدام تکریتی(لعنت الله علیه) حفظ
حوزه پر افتخارنجف الاشرف را نخست تشخیص می داد و به
واسطه آن سکوت در مقابل دیکتاتور معاصرش را بلامانع یافت.