حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)
حجت الاسلام سعیدحریری اصل

حجت الاسلام سعیدحریری اصل

وبگاه شخصی.نوه مرحوم آیت الله شیخ میرزاعلی عیوضی گنجی.طلبه حوزه علمیه نجف الاشرف(خطا درنگارش متن وب مدام جک واصلاح می شود)

نو بر

اگر امروز کارگران وعوامل تهیه فیلم یک حبه قندرا متهم کنیم که سناریو

خود رااز کتاب سالاری ها اثر زنده یاد بزرگ علوی کپی برداری کردند هر

عاقل ومنصفی را ناخواسته خنده آید که مگر نوشتن از خانواده سنتی وپر-

جمعیت ایرانی آن هم مقیم یک شهرستان گوشه کناری قدمتی به درازای

قرن ها ندارد!؟باری هیچ رقمه آقای علوی در سالاری ها نماد آن را نیاورده.

آثار او و بعض رمان نویسان معاصر دگر واقعا یگانه است مثلا استادهوشنگ-

مردای کرمانی  درقصه های مجید  خلق شده شان درست است زندگی

یک نوجوان ایرانی دستمایه و ستون اصلی است ولی محیط کرمان وضع 

اقتصادی ضعیف مجید و سلوک مادر بزرگ اش و...به آن ماجرا استخوان 

بندی خاصی داده اصطلاحا شناسنامه دارش می نماید.

باری داستان نویسی و ساخت سناریوی فیلم و سریال یک جورهایی 

شبیه دین و مذهب است!؟بعضی المان و تمثیل ها آنقدر بکار رفته اند

که استفاده از آن کپی برداری نیست و نویسنده واقعی و بکر یک چند 

ستون عمومی سابقا استفاده شده ایضا خلاقیت خاص خود را به هم آمیخته

نوبرانه ای می آفریند عین مذهب که اصول عقاید دین را درکنار روایت

خاص خودش دارد.

این سان شبهه کپی برداری مرحوم عباس کیارستمی ازنوشته و  لوکیشن شمالی 

 کامبوزیا پرتویی  و..را اگر بنگردید خواهید دریافت که چه داعیه آبکی است.

زلال بودن وبی آلایشی ملت ایران در هرچهار گوشه این مرز پرگوهر بروزهای 

خاص خودش را دارد وخانه دوست کجااست را کیارستمی جاهای دیگر نیز

می شد بسازد و باری دلایل اجتماعی سیاسی و...دهه شصت الزاما کارگردان 

را بدان جا رساند و اصلا چون هردو سوی جریان هنگام طرح شبهه توسط افراد

ثالث و رابع از دنیا رفته بودند ونشد  از خود دفاع کرده وروشنگری مستند 

نمایند کار غیرانسانی است.

ایضا هم تراز نمودن آن جریان با مورد مشابه آقای اصغر فرهادی هم جفا است

#نوبرش-را-آوردی!؟

آخوند زاده

هر چندبه مجاز و اندر جرگه منورالفکری آخوند زاده را به

میرزا فتحعلی معلم لائیک های عهد مشروطیت ایران  زمین

 شناسند اما حقیقت امر این هرسه بودند ایش:

1.سید ابراهیم گلستان که جدش مدفون چهل اختران قم 

المقدسه است.

2.بزرگ علوی که بابا بزرگی میرزا داشت.

3.سید جلال آل احمد اندر خاندان روحانی با گل های سر-

سبد چون حاج سید محمود اعلائی طالقانی(ره) پسر عموش.

گلستان و با انقطاع پدر روزنامه نویس اش از سبک ابوی

تا آنجا قد کشید که چپی تمام عیار شد و ماند تا دم مرگ.

علوی اما با اتصال سلیقه دو پشت قبلی به هم در عین 

تفاوت ها از همان کودکی با مفاهیم مذهب سنتی در

آمیخت و آشنایی یافت پس و لذا عکس رفیق اش صاحب

بوف کور رضا به زخم زبان آن و دهن کچی نداد.

آل احمد ولی در حسرت طرحی نو که پیشینیان را من باب

ضرورت اش  گرفتار کاهلی می شمرد آستین بالا زد. لیکن

گره کور ایدئولوژیکی بار آورد که جز به گسیختن اش

دواء نشود.بله  صد رحمت به ایمان ناب علوی نیز کفر 

خود آگاه گلستان اندر مقابل همه دست اندازهای 

بی پایان منظومه فکری جلال

#یک-آتش