ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تنبورش هم قد وسایز خودش بود بچه کرمانشاه!
هر وقت او را گوشه ذهنم تصورمی کنم که از زور
شپش و ساس نمی شد که در تخت خواب درازکش
شود و به همت چراغ موبایل آن هم نشسته چرت
می زد راحت از سرم می پرد و بر فراز پلک های ولو
گرم و سنگین شده ام عرق سرد می چکد.
بعد این همه اما دقیقا روزهایی که ساکن غریب
شهر تهران با یاغی گری به شهرت رسید الظاهر
اجل امانش نداد
باز ولی با چنان سرگذشت در بستر مرگ وقبر باور دارم
چراغی روشن دارد که از هرگزند و نژندی باز دارد
هم او که عکس گفته بکری جماعت: کرم الله وجه(خدا
رخسارش را نورانی کند) بر سند زیارت جامعه کبیره
خود وجه کریم خدای متعال است
سلام اهل ولا یاعلی مدد است
#روحش-شاد
آری همه جای زمین صحنه هنر نمایی نوع بشر است
وجه تسمیه گوشه ای از خاک پاک کرمان شاهان نیز
از این روست.
اما در همان گاه که زمستان هست وکبک سر درجبین
برف دارد نیز هم صحنه پیوسته به جااست وصاحب
چنان میزان سنی چنین بخت برخی را گردانده
تامال دیگرانی گشوده شود.
آری بزرگ سهم ما از صحنه نه در تکه چاق وچله تر
برکنده اش بلکه زکف ندادن سواری گرفتن او
وهمچنان تا آنجا که جا دارد تاختن به سوی انتها است
البته به واحد شرط جوانمردی و مرورت که بی بودن
آن نفس کشیدن هم هر آینه بدتر ازمرگ است
بل ایشان که از سمت ابتدای قصه می آیند نگویند :
باخت و با این استقامت ها میخ مانایی خود را درست
وسط بساط زندگی کوبید تا نفس بودنی باشد .
#درویش-زی
ازصحنه(1) برون آمد...هرکس که فزون آمد
در دایره مینا...دل کاسه خون آمد
ببرید ز عاقل ها...با سلک جنون آمد
سروی شد و بالا رفت...آنجا به سکون آمد
پای قد رعنایان...چون لاله نگون آمد
زین کرنش جانانه...خوش یمن وشقون آمد
درویش شد و ازحلم...برنفس زبون آمد
آن یل ز سرمستی...طفلک به درون آمد
باساز و دفش باری...درجنگ قرون آمد
شیواتر ازهرتعبیر ...برشعرکنون آمد
کرمانشاه زور خوش
1.صحنه زادگاه آسید خلیل عالی نژاد
(سروده سعیدحریری اصل شهریور1402ش)
#اهل-حق