ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
درامتدادترجمه وزین استادمحمدمهدی فولادوندازآیه 35
سوره مبارکه نوربه پست قبلی بدین فرازمی رسیم که:
آن شیشه چراغ یا منشورمورداشاره از شجرزیتونی نه
شرقی و نه غربی آویخته شده است.
هرمنشورطیف رنگ ها رابه ترتیب ازبالاقرمزنارنجی زرد
سبزآبی بنفش تا پایین انعکاس می دهد ودراین میانه
سبز سیدی اندروسط سبز تیره وزرد کامل جاخوش کرده
است.حال جدای ازانتساب این رنگ خاص به آل محمد(ص)
درنظرداشته باشیدکه بنابر سنت وتوصیه بزرگان حوزه-
علمیه شیعه ماسفارش به رعایت امربین امرین شده ایم
که با این مثال تقارن شگفتی دارد.
خوب من نوعی درنهایت آموزه عرفان لائیک که درک مقام
ومنزلت فرآیندمنشوری هست اگر عارف شدم آنچه ازدل
این کارزاربرمی آید نورسبزی است وباایمان مصداق عینی
آن رادرجهان محمدوآل محمد(علیهم السلام)یافتم چه باید
بکنم جز آنکه قرآن دراین آیات اش فرموده؟
یعنی خودتکامل یافته ام رانه مثل پیروان ملای روم محمد-
علی طاهری و...کسی حساب نمایم بلکه دربرابرآن درخت
طیب کرنش نموده اقرارقلبی به افضلیت وامام بودن ایشان
داشته باشم چه درخت زیتون عالی وصاف ترین روغن را
می بخشد جهت تولید نور تمثیلی ودرعین حال نه بی بار
است مثل سرو ونه معوای دیگران مثل پرنده (نه شرقی و
نه غربی کنایه ازدین آل رسول(علیهم السلام) باشدکه
مجردازهوای نفس(ناکثین) درنتیجه خم نشده به سمت
بدعت دردین (خوارج )یاتعصب به غیرحکم الله تحت
عنوان سنت قومی و...(قاسطین)برافراشته شده
القصه فرهنگ فولکورو زیبای شیعیان مخصوصا درایران
زمین مبنی بربستن دخیل سبزبه درخت منتسب یاضریح
مقدس حرم زوات مقدسه اهل بیت(علیهم السلام) دقیقا
نمایش تمثیلی چنین باورمترقی هست
عمر یارکه قدگل شد تا کجا می توان گلدان شیشه ای محافظ اش
را باخود کشید و پاس داشت؟آخریک روزی دیریا زود جامه حقیقت
می پوشید ترک افتادن به جان حباب هستی اش اما و مگرنه اینکه
ما اصلا از آن بالاها آمده بودیم و اکنون که دام گه بلا زمین چنین
زهرچشم خویش گرفته دیگر چاره و علاجی نیست جز پس راندش
ولو به قیمت پرپرکردن خود عین و درسیاق یکی نازنین رفته
و شایدهم از این طریق باشدکه پی گرفت کورسوی فانوس دریای
خیال را می برد هرکجا جز اینجای بی گل رزمحبوبت .
آن قدر دورکه شاید باید و کاشکی حس کنی دوباره نزدیکی اش
را و مگرجز این می خواهی ای عاشقی هنوز روی لپ هایت قرمز
شرم وایضا جای بوسه لبان خونی اش باری که به تاکید یادگارداری
تو دراو می زیستی و حالا بحث مجردی درکارنیست چه هر چه هست
دل درگرو یافتن خانه یارو طواف مجددش دارد.
پس پا شو که باید بروی موازی خط سفید افق لختی قبل از شفق اندر
خنکایی که شاید بکاهدکمی داغی این تن در فراغ اش سوزنده را که
بیشتر ماندن جایی ندارد و خانه پرش به انحنای قوزی خواهد افزود
که اکنون چندوقتی شده از غصه و رنجوری فراق روی سرشانه هایت
افتاده واگر زودتر به خود نجنبی این قافله عمر عجب می گذرد...
الهی پاکم کن و بعد خاکم کن
آدم گرفتارشداد شاید خودش هم نداد و ازسربغض و
دل تنگی به گریه دررسد اما همان هق هق های آغشته
به آب شورچشم و ایضا ملس دماغ ابتدائی ترین داروی
دردسترس و رایگان هم بی تعارف کارگشا است.
قطره های اشک که روی روزنه دیدجا خوش کردنا خودآگاه
برف پاکن مرورخاطراتی که سبب به اینجا رسیدن شده
روشن می شود کولر و بادخنک بی خیالی خاموش...
راه باقی تو رامی خواند ولی باید که این چرخ وامانده
بچرخدو دقیقا درهمین وادی تیه حاضر می رسی به درک
تنهایی و از قطره های اشک ات آغشته به ترس شوق
وهم و تجربه بلمی می سازی رو به ساحل آرامش حقیقی
اینکه درک کنی ازهستی هستی ونیستی نیست
مگر به پرده خیال و یا حتی اگر باشد کنون محکم ترین
سیلی که به گوش آن ستمگرقصدجان و امان توکرده
می توان نواخت همین نادیده گرفتن اش هست و این
سان عارف می گردی البته به حد و سیاق شیخ اشراق
و مابقی هم دیگرتا خدا راهی نیست چون خویش
را ازبارسفر ترخیص کرده ای و بدین لاجرم زود رسیدن
مائده زمینی شفا حتی برانگیختن مردگان در خاک و
نیست شده پیش کش ناقابل دم مسیحایی است
که اگر برمصدرمحال نباشدچه غم که وصل رب-
الارباب هست و اوجانشین همه نداشته ها است
اللَّهُمَّ أَنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ وَ الْبَلْوَى
از آن گاه زدن اجباری به بیرون مدینه جدش تا وقتی که در
نزدیکی جزن اهل قریه ای با وی بی وفایی کرده حرمت مهمان
نداشتند و بعد از دخول برطوس و سیاه پوش نمودن دیوارهای
خانه هم خواندن مادحین اهل بیت(علیهم السلام) حتی وقتی
که حسب سیاست ولایت عهدی خنثی و بی خاصیت خود مورد
غضب علنی تر مامون عباسی قرار گرفت در زندان گاه رسیدن
خبر فقد خواهر و برادران ( زینب و عباس (علیهماالسلام)وار )و
دایره محدودیت و هم جواری یاران نزدیک خانگی چون اباصلت-
هروی افتاد ورد زبان و کنه عمل اش درهمین جملات خلاصه
می شد:
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع
اللهم ادخلنا به باب الجواد
در تاریخ صحیح اسلام یعنی مورد تایید آل الله(علیهم السلام)و اجلای
علمای امامیه می خوانیم که: مقارن با وفات ابراهیم فرزند صغیر
رسول خدا (ص) ازبانو ماریه قبطیه(س)کسوفی رخ داد ولی نبی اکرم(ص)
مردم را از ربط دادن این ماجرا من باب کرامت و...به رحلت فرزندش
منع نمود.
درحالی که عصرعاشورای61هجری مطابق اسناد تاریخی موجود به
مغرب زمین یعنی خارج حیطه تمدن اسلامی وقت باران خون در
آنجا هم چون کربلا و خاورمیانه داخل اش باریده است و بعنوان
سند مظلومیت امام حسین شهید(ع) در نزد بزرگان شیعه شناخته
شده با عنایت به اینکه الظاهر چنین استدلالی خلاف نص صریح
حضرت خاتم انبیاء(ص) هست.
یا در مورد دیگر نقل شده پرندگان در حال پرواز آسمان بهر پیکر
امام جواد(ع) که روی پشت بام عمارت بنی عباس(ع) رها شده
بود سایه ساختند
در پاسخ این شبهه اما باید بدین امر عنایت داشت مصیبت و داغ
وارده بر یکی فرزند مظلوم و پاکی از حضرت آدم(ع) بیش از همه و
مطابق قاعده ثابت شده در علم تله پاتی روی دیگرمومنان راستین
اثرمی گذاردچرا که بقول عامیانه آنتن و گیرنده قوی در درک عظمت
مسئله دارند.
خوب اگر این شخص حال هر که باشد و فقط در مقام رفیع امامت
مطابق باورشیعی قرارنگیرند برد نهایی داغ مرگ یا سانحه وارده
بر او اندرگیتی به همین یاران خدایی و ایمانی محدود گردد
اما امام معصوم(ع) لنگرزمین و آسمان هست و فقد او بلاشک نه
تنها صاحبان شاخک قویی معرفتی را دچار هرمان و درد می نماید
بلکه سیستم عالم را گرفتار اختلال گرداند
اصلا وقتی چنین حالتی از مرگ ابراهیم بن محمد(ص) مجرد شده
و به شهادت اباعبدالله حسین(ع) وصل و موجه شناخته می شود
یعنی شان نوه حضرت احمد مرسل(ص) از پسرش بیشتر بوده
دلتنگی غروب های جمعه بعنوان تجربه ای که حتی کسی چون
استاد اسفندیارمنفرد زاده غیر مذهبی و عضو حزب چپ فدائیان-
خلق بدان اقراردارند هم زیر مجموعه همان بحث تله پاتی است
یعنی غصه و رنج امام عصر(عج) در رد آن روزخاص و عدم ظهورش
اینگونه ساری و جریان یافته بر قلوب احرار عالم و هرکسی میشود
که انسان است.منتها ابعادبلا بری از جان پاک آن در دانه حی
هستی باشد و گرنه زمین و زمان به هم دوخته می شد
اللهم عجل لولیک الفرج
سال ها پیش (دهه70ش) فرزند فقید آیت الله سید محمد جواد علوی -
بروجردی(دامت برکاته) به حقیر گوش زد نمود:خوب دقت کن که
ابوی کی تو را امتحان می کند...!
راست اش مدت زیادی با این سخن درذهن خود دچار تنش بودم
مخصوصا اینکه عمر گوینده دیگربه دنیا نبود و شخصیت بسیار پاک
و مظلوم آن سید همیشه در قاب خاطراتم پر رنگ جا دارد
(رحمت الله علیه)
تا اینکه شبی ازماه رمضان 97ش در میانه مجلس روضه ای که به بیت
شریف ایشان در قم المقدسه جریان داشت دیدم زیر چشمی به حقیر
دقت داشته و در پی این بودند تا حالت بکاء و غم را در چهره من جویا
شود که هست یا نه....
طَأطَأَ کُلُّ شَریفٍ لِشَرَفِکَم (فرازی ازدعای جامعه کبیره)
#عالم-عامل
(به جهت اربعین حسینی درسال 1444قمری)
راه صفا نمی رود مروه بی بنای تو
کرب و بلا یقین بود معنی بر منای تو
طوف حرم گزیده شد زان سبب ای امیردل
تا که به طوق دیگران در گذرد برای تو
زمزم جاری زمان جسته زیر پای تو(1)
رکن و حجر یقین بود مقصد با صفای تو
کعبه اگر چهارشد ضلع و برش بدان سرا
شش جهت است بیت حق در پی ابتلای تو
جان کلام و لب حرف جمله شود فدای تو
صحن و حریم مانده از رفتن دربلای تو
(1:کنایه از اینکه چشمه زمزم جاری در
مکان اززیرپای حضرت اسماعیل(ع)
جسته ومربوط به عرض تاریخ است اما
نهضت امام حسین(ع) درطول زمان
تشنگان حقیقت راسیراب می کند)
سروده:طلبه سعیدحریری اصل
نشسته کنج خرابه اسیر دزدان است
همان که در برنسوان صغیر ایشان است
کشیده دست تحیر به روی خود ای داد
که جای لطمه سیلی هنوز سوزان است
سه ساله خود نوه دخت امکان است
کنون به بیت حزان مثل مام گریان است
گرفته شد حق وی گوش تا به گوش آری
چو باغ فدک که در خزان دوران است
فواد سمع و بصرهان ندار سامان است
نفس که می کشد از درد لزران است
به بعد نبی فاطم از قضا پژمرد
رقیه هم بدون پدر ابر باران است
شبی که تیرگی اش سخت عریان است
ز ناقه فتادن به لفظ آسان است
رسیده از سرطشت کوس رسوایی
که خیضران ستم بر لبان قرآن است
به دامن اش بنشین تا برش جان است
الا تویی که سرت اسم سبحان است
(سروده طلبه سعیدحریری اصل.صفر1444ق
الاسلام محمدی الوجود حسینی البقاء
دین محمدی 73 فرقه شد و تنها یکی از آنها بر حق(شیعه)
و هم ازجمع 73نفری مومنان مذکر بدان که عین
حواریون مذهب اش باشند گیرافتاده اندرگوشه
شام آخر کربلا که راهی جز گزینه مرگ ظاهری در
دسترس ایشان نبود حسین(ع) شاخص ترین است.
آری رهبرنزدیکترین فرقه به تشیع وی ازآن73
نحله محمدحنفیه و آخرین یار بازمانده قبل شهادت
ایشان ابوالفضل عباس(علیهماالسلام) برادران
حضرت اش هستند.چه درفهم حقیقت مرام
محمدی(ص) و مقام علوی(ع) اگرقصه آن همه
چالش علمی و متن رزمی فرد را به سمت حقیقت
رهنمون نشد بلاشک معصومیت آل الله(علیهم-
السلام) کارگرخواهد افتاد و آن گاه های شورانگیز
که خاتم(ص) حسین(ع) را درشمار مباهله آورد و
خود او علی اصغرش بالای دست گرفت حق مطلب
چون آفتاب از بهر هر که در قلب خود مرض ندارد
عیان خواهدنمود...
ای حسینی که لب تشنه بریدندسرت
توچه کردی که لب تشنه بریدندسرت
عمود آهنی جانم فدایت...همان پای قد بس دل ربایت
کشیدی رو به بالا تابگویی...چقدرش مانده تا کرب و بلایت
صنوبر یاسمین سوسن سترون...کجا داردشمیم دل ربایت
ستون فاخر حنانه جستم ....همین جا لابلای مهره هایت
هوای شور و وصل دیگری بود...که سر زد هر نفس ازلابلایت
تقید نیست اینجا حرف عشق است...که کنه هستی اش شد مبتلایت
همه فانوس ها در بحرمواج...بیفتند از صف اش بر انتهایت
سماع راستین تنها تو کردی...چه رقصی بهتر از طرز بنایت
سروده طلبه سعیدحریری اصل.شوال1443قمری
زندگی دریای بی ساحل شد است...موج هایش لاجرم ضایع شد است
هر یکی باری بیارد چون نهیب...آن دگر از هستی اش عاجز شد است
بند با او لاجرم کاهل شد است....دست این اهریمنی باطل شد است
بس بلم دیدم ولی سوداش نبود...فلک باقی برحسین نازل شد است
(بلم:قایق ساده. فلک:کشتی)
رانده طغیان فاتح واصل شد است....روزن امید دهر فائض شد است
(فائض:پیروز وچیره)
چون گذشته سابق از کرب وبلا....برنجات جمله خلق حائز شد است
(حائز:واجد شرایط.دارنده قدرت لازم جهت پیشبردامری خاص)
درمدار حق تبارک طی شد است...زنده جاوید آری وی شد است
خاک کویش می دهد هرنوع شفا..ضعف فطرس را هم او فائق شد است
(اشاره به ماجرای شفا یافتن بال های آسیب دیده فطرس ملک با تمسک
به امام حسین(ع) دردروان کودکی حضرتش.کویش:کویشه کاویش مختصات)
صل الله علیک یا اباعبد الله الحسین علیه السلام
سروده طلبه سعیدحریری اصل.محرم الحرام1444